فیلم عروسی

ساخت وبلاگ
دختر داییم حالش خوب شده و شوهرش هم خداروشکر سرپا شد و پا شد رفت سر کار... در نتیجه ما همگی ریخیتیم خونه شون 

اول رفتیم خونه خاله ام که از اونجا با هم بریم...نشسته بودیم منتظر که خالم شیتان فیتان های نهایییش و انجام بده که یهو تلفن زنگ زد..و

خاله ام داد زد برندااااارید تلفنو... مزاااااحمه ! بعد توضیح داد اینی که زنگ میزنه دوست دخترِ پسر خالمه  که با هم به هم زدن ...زنگ میزنه منت کشی 

مامان منم گفت این دفعه زنگ زد من یه طوری جواب میدم دست از سرتون برداره ! 

منم گفتم خب لابد میخواد نصیحتش کنه به راه راست هدایت بشه ...

ده دقیقه بعد دختره باز زنگ زد .... مامانم گوشی و برداشت با یه صدای نازک و پر عشوه ای گفت : الوووووو! جانم؟ بفرماییییییید .

بعد دختره پرسیده بود منزل فلانی ؟

مامانم گفت : بلههههه بفرماییییید 

دختره پرسیده بود میتونم با سامان جان صحبت کنم؟

مامانم گفت سامان جان ؟ ینی چی خانم ؟آقا سامان! رفته دوش بگیره ..

دختره متعجب پرسیده بود : شما ؟ 

مامانم شبیه این دختر آتیش پاره ها گفت:ببخشیدااااا من باید بپرسم ......شمااااا ؟

دختره گفته بود : من‌دوست دخترشم!

مامانم گفت :وااااااااا... پس می کی ام ؟سامان به من قول ازدواج داده .ما عاشق همیم .الآنم اومدیم خونه شونو نشونم بده مزاحم نشو!!!!

بعد گوشی و گذاشت

من واقعا فکم افتاده بود از این حرکت مامانم ... همیشه شنیده بودم جوونی هاش شیطون بوده ولی نمیدونستم تا این حد؟؟؟ من که اصلا بهش نرفتم ....کلا مثل بابام خیلی مظلوم و بی حاشیه ام ولی مامانم هنوزم شیطونه.‌‌..حتی از من که جوونم شیطون تره یه وقتا در برابرش  احساس پیرزنی میکنم 

بعدم رفتیم خونه دختر دایی ام فیلم عروسی دیدیم!

واقعا پسرای فامیلمون خییبببیلی قشنگ‌میرقصن حیف که اسلام دست و پام و بسته وگرنه میرفتم ازشون یاد میگرفتم پسر داییم یه قررررری میده که بیا و ببین اونوقت من؟ نهایتا دستامو ریتمیک به چپ و راست حرکت میدم واقعا افتضاحم تو رقص ...

بعد فهمیدم من که تو عروسی های قاطی حجاب دارم چقد تو چشم ترم....اصلا فکر نمیکردم اینطور باشه ... ولی از دور که دیدم متوجه شدم 

در ضمن یه جاهایی از حرکات بشکن زنی و تکانهای ریتمیک  پاهام  کاملا مشخصه چقد قر تو کمرم گیر کرده که متاسفانه مجال تخلیه کردنش رو اونجا ندارم 

وای کلی به رقص شوهر خاله هام و داماد داییم  و بقیه خندیدیم ....من دیگه پخش شدم کف زمین از خنده .... شوهر خاله ام خودش ثابت ایستاده بود فقط شکمش حرکت میکرد ... شکمش هی میرفت اینور ...هی میرفت اونور .... واااای مردم از خندهداماد داییم که کلا سوژه اس ...اصلا قابل توصیف نیست این بشر انقد که خنده داره! زنداییم هم که کلا مثل افلیج ها میرقصه.... حالا انگار مجبوره ....انگار واقعا داره فشار زیادی رو تحمل میکنه وقتی میرقصه .....وسط رقصشونم مدام با داییم بحث میکردن چون پای داییم میرفت رو پیراهن زنداییم اونم سکندری میخورد 

واااای خیلی خندیدم...حتی خود زندایییم هم میخندید ...هنوزم فکم درد میکنه 

روز خوبی بود ... خوشحالم که فامیلای مامانم انقدر شادن...درسته خیلی متفاوت از من هستند ... ولی اختلاف خاصی نداریم و هم و پدیرفتیم... و من باهاشون احساس خوبی دارم :)

خدایا شکرت 

فیلم عروسی...
ما را در سایت فیلم عروسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jelis بازدید : 142 تاريخ : جمعه 16 شهريور 1397 ساعت: 2:29